نوژا به قلم مامان
به تازگی نوژا ترس رو تجربه کرده .فعلا فقط از٢ تا چیزدر حد تیم ملی میترسه یکی صدای جدا کردن لواشک از پوستش که وقتی میشنوه کلی گریه میکنه و یکی دیگش هم از یه صندلی توی اتاق خواب که رویه اون ببریه وقتی چشمش به صندلی میافته عقب عقبکی میره و گریه میکنه. به جای این ترس؛نوژای من ترس از غریبه ها رو کنار گذاشته و اجتماعی تر شده و استقبال میکنه از کسایی که میخوان بغلش کنن البته نه هر غریبه ای غریبه در حد و عمه ها و خاله ها و عموهاشون ؛مخصوصا آقا جون ؛ که در حد اعلا ازش میترسید یه آینه قدی خونه مامان جونم هست که نوژا عاشقشه هر وقت میبرمش اونجا از جلو آینه تکون نمیخوره و تا جایی که زور دا...
نویسنده :
اسما
12:16